سرگرمی با چاشنی پرتقال
سرگرمی- خنده-پ نه پ-کاریکاتور-
جمعه 20 آبان 1390برچسب:, :: 16:39 :: نويسنده : مهرداد

 

 کیف پول +۱۸

من خیلی خوشحال بودم.

من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته بودیم.

والدینم خیلی کمکم کردند، دوستانم خیلی تشویقم کردند و نامزدم هم دختر فوق العاده ای بود.

فقط یه چیز من رو یه کم نگران می کرد و اون هم خواهر نامزدم بود…!

اون دختر باحال، زیبا و جذابی بود که گاهی اوقات بی پروا با من شوخی های ناجوری می کرد و باعث می شد که من احساس راحتی نداشته باشم.

یه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفت و از من خواست که برم خونه شون برای انتخاب مدعوین عروسی!
سوار ماشینم شدم و وقتی رفتم اونجا اون تنها بود و بلافاصله رک و راست به من گفت

اگه همین الان 50 هزار تومان به من بدی بعدش حاضرم با تو...

من شوکه شده بودم و نمی تونستم حرف بزنم.

اون گفت: من میرم توی اتاق و اگه مایلی بیا پیشم.

وقتی که داشت از پله ها بالا می رفت من بهش خیره شده بودم و بعد از رفتنش چند دقیقه ایستادم و بعد به طرف در ساختمون برگشتم و از خونه خارج شدم..

یهو با چهره نامزدم و چشمهای اشک آلود پدر نامزدم مواجه شدم!!

پدر نامزدم من رو در آغوش گرفت و گفت: تو از امتحان ما موفق بیرون اومدی…!

ما خیلی خوشحالیم که چنین دامادی داریم و هیچکس رو بهتر از تو نمی تونستیم برای دخترمون پیدا کنیم. به خانواده ی ما خوش اومدی..

 نتیجه اخلاقی: همیشه سعی کنید کیف پولتون رو توی داشبورد ماشینتون بذارید شاید براتون شانس بیاره.

ثبت نام
پنج شنبه 19 آبان 1390برچسب:, :: 18:48 :: نويسنده : مهرداد

 

 

 

دو پيرمرد ٩٠ ساله، به نامهاى بهمن و خسرو دوستان بسيار قديمى همديگر بودند.

هنگامى که بهمن در بستر مرگ بود، خسرو هر روز به ديدار او میرفت.


يک روز خسرو گفت:

«بهمن جان، ما هر دو عاشق فوتبال بوديم و سالهاى سال با هم فوتبال بازى میکرديم. لطفاً وقتى به بهشت رفتى، يک جورى به من خبر بوده که در آن جا هم میشود فوتبال بازى کرد يا نه.»

بهمن گفت:

«خسروجان، تو بهترين دوست زندگى من هستى. مطمئن باش اگر امکانش بود حتماً بهت خبر میدهم»

چند روز بعد بهمن از دنيا رفت.

يک شب، نيمه هاى شب، خسرو با صدايى از خواب پريد. يک شیء نورانى چشمکزن را ديد که نام او را صدا میزد: خسرو، خسرو ....

خسرو گفت: کيه؟

منم، بهمن.

تو بهمن نيستى، بهمن مرده!

باور کن من خود بهمنم..

تو الان کجايی؟

بهمن گفت: در بهشت! و چند خبر خوب و يک خبر بد برات دارم.

خسرو گفت: اول خبرهاى خوب را بگو.

بهمن گفت: اول اين که در بهشت هم فوتبال برقرار است. و از آن بهتر اين که تمام دوستان و هم تيمیهايمان که مردهاند نيز اينجا هستند. حتى مربى سابقمان هم اينجاست. و باز هم از آن بهتر اين که همه ما دوباره جوان هستيم و هوا هم هميشه بهار است و از برف و باران خبرى نيست. و از همه بهتر اين که میتوانيم هر چقدر دلمان میخواهد فوتبال بازى کنيم و هرگز خسته نمیشويم. در حين بازى هم هيچکس آسيب نمیبيند.

خسرو گفت: عاليه! حتى خوابش را هم نمیديدم! راستى آن خبر بدى که گفتى چيه؟

بهمن گفت:

مربیمون براى بازى جمعه اسم تو را هم توى تيم گذاشته

ثبت نام
پنج شنبه 19 آبان 1390برچسب:, :: 17:45 :: نويسنده : مهرداد

روزه

به یارو میگن  روزه ها رو میگیری ؟

میگه دو روز اول رو نگرفتم ، دیدم میتونم نگیرم

بقیه رو هم نگرفتم!

ثبت نام
پنج شنبه 5 آبان 1390برچسب:, :: 10:43 :: نويسنده : مهرداد

 

در سفرهای مجردی به همه چیز فکر کنید

مردی باهمسرش در خانه تماس گرفت و گفت:"عزیزم ازمن خواسته شده که با رئیس و چند تا از دوستانش برای ماهیگیری به کانادا برویم"

ما به مدت یک هفته آنجا خواهیم بود.این فرصت خوبی است تا ارتقای شغلی که منتظرش بودم بگیرم بنابراین لطفا لباس های کافی برای یک هفته برایم بردار و وسایل ماهیگیری مرا هم آماده کن ما از اداره حرکت خواهیم کرد و من سر راه وسایلم را از خانه برخواهم داشت ، راستی اون لباس های راحتی ابریشمی آبی رنگم را هم بردار !

 

ثبت نام

ادامه مطلب ...
پنج شنبه 5 آبان 1390برچسب:, :: 10:32 :: نويسنده : مهرداد

 

چند سوال خنده دار آیین نامه راهنمایی و رانندگی 

 

با مشاهده چراغ چشمکزن قبل از ورود به تقاطع به کدام طریق زیر عمل می‌کنید؟

- سعی می‌کنیم آن را تعمیر کرده، اتصالی‌اش را برطرف کنیم.

- می‌گوئیم: «ا.َ..! یه چراغ چشمکزن » و براش چشمک می‌زنیم.

- پیاده می‌شویم و لامپش را می‌شکنیم. چه معنی دارد جایی که خانواده رد می‌شه از این کارها بکنه

 

نگام گردش به چپ یا راست، حق تقدم عبور با وسیله نقلی های است که...

- مدلش بالاتر باشه!

- سیستم صوتی‌اش توپتر باشه!

- راننده‌اش خوشتیپ‌تر باشه

ثبت نام
پنج شنبه 14 مهر 1390برچسب:, :: 21:27 :: نويسنده : مهرداد
 
 

 انواع داماد

1- داماد خَچَل : سن بين 15 تا 19 سال ،خام و نپخته ، سرد وگرم نچشيده، جسارت بسيار ، حماقت فراوان ، زود پشيمون ،زود رنج ، قرباني عواطف زودگذر يا مبادلات خانوادگي ، بچه اش از خودش بزرگتر ! 
2- داماد مَچَل : سن بين 19تا25سال ، ژيگولي ، دانشجو ، سرباز ، رفيق باز، وابسته به پول بابائي ، بيکار ، آينده دار، توي هر دامي که براش پهن کنن تلپي ميفته ، کيس مناسبي براي تور شدن ،کم ظرفيت ، يکي ميزنه يکي ميخوره ! 
3- . داماد هَچَل : سن بين 25 تا 29سال ، رسيده ، حاضر آماده ، داراي کار و بار، فارغ التحصيل ،با کارت پايان خدمت ، داراي شکستهاي عشقي فراوان، بسيار با تجربه ، دم به هرتله اي نميده ، عصا قورت داده ، کمي کج و معوج، پراز قرشمه ، به کمتر از زتا جونز و جولي رضايت نميده ! 
4- داماد کَچَل: سن بين 30 تا 37 سال ، گرفتار ، ، درگير، پرکار ،پرخور، همچنان پرشور، نقل ونبات ، گوله نمک ،فوران احساسات ، راضي به رضاي خدا، دنبال زنان بيوه کم سن وسال ، مسئوليت پذير ، درپي رفاه خانواده ، داراي کار وبار و خانه، قسمت هرکي بشه مبارکه !!!


 

ثبت نام
یک شنبه 10 مهر 1390برچسب:, :: 18:19 :: نويسنده : مهرداد

***تكان دهنده***

دختر کور رو به پسر می کنه و میگه : کاش من کور نبودم و میتونستم تو رو ببینم . پسر میگه : نگران

 نباش ، من به تو قول میدهم که چنین روزی فرا خواهد رسید . مدت ها بعد ، یه نفر پیدا میشه که چشماش

رو اهدا کنه .

وقتی که دختر کاملا" خوب شده بود ، با پسر قرار گذاشت که همدیگر رو ببینند . دختر وقتی ا ون روز

سر قرار حاضر شد ، یه پسر کور رو دید . اون لحظه بود که سر پسر فریاد کشید و گفت :دیگه نمیخوام

ببینمت . پسر هم سرش رو انداخت پائین و گفت : رفتی ولی مواظب چشمام باش !!!

ثبت نام
جمعه 8 مهر 1390برچسب:, :: 19:32 :: نويسنده : مهرداد

فقط خانم ها و آقايان در ادامه مطلب براتون يه چي گذاشتم چي طلااااااااااااااااا

دختر پسر جايه خود را عوض ميكنند كاريكاتور هارا از دست ندهيد همه در

ادامه مطلب

ثبت نام
جمعه 8 مهر 1390برچسب:, :: 19:32 :: نويسنده : مهرداد

فقط خانم ها و آقايان در ادامه مطلب براتون يه چي گذاشتم چي طلااااااااااااااااا

دختر پسر جايه خود را عوض ميكنند كاريكاتور هارا از دست ندهيد همه در

ادامه مطلب

ثبت نام

ادامه مطلب ...
پنج شنبه 7 مهر 1390برچسب:, :: 20:11 :: نويسنده : مهرداد

 

عشق‌ را به‌ خانه‌تان‌ دعوت‌ کنید!

 

خانمی‌ از منزل‌ خارج‌ شد و در جلوی‌ در حیاط با سه‌ پیرمرد مواجه‌ شد. زن‌ گفت‌: شماها رانمی‌شناسم‌ ولی‌ باید گرسنه‌ باشید لطفا به‌ داخل‌ بیایید و چیزی‌ بخورید. پیرمردان‌ پرسیدند: آیا شوهرت‌منزل‌ است‌؟ زن‌ گفت‌: خیر، سرکار است‌. آنها گفتند: ما نمی‌توانیم‌ داخل‌ شویم‌. بعد از ظهر که‌ شوهر آن‌زن‌ به‌ خانه‌ بازگشت‌

همسرش‌ تمام‌ ماجرا را برایش‌ تعریف‌ کرد. مرد گفت‌: حالا برو به‌ آنها بگو که‌ من‌ درخانه‌ هستم‌ و آنها را دعوت‌ کن‌. سپس‌ زن‌ آنها را به‌ داخل‌ خانه‌ راهنمایی‌ کرد ولی‌ آنها گفتند: ما نمی‌توانیم‌با هم‌ داخل‌ شویم‌. زن‌ علت‌ را پرسید و یکی‌ از آنها توضیح‌ داد که‌: اسم‌ من‌ ثروت‌ است‌ و به‌ یکی‌ دیگرازدوستانش‌ اشاره‌ کرد و گفت‌ او موفقیت‌ و دیگری‌ عشق‌ است‌. حالا برو و مسئله‌ را با همسرت‌ در میان‌بگذار و تصمیم‌ بگیرید طالب‌ کدامیک‌ از ما هستید! زن‌ ماجرا را برای‌ شوهرش‌ تعریف‌ کرد. شوهر که‌بسیار خوشحال‌ شده‌ بود با هیجان‌ خاص‌ گفت‌: بیا ثروت‌ را دعوت‌ کنیم‌ و منزلمان‌ را مملو از دارایی‌نماییم‌. اما زن‌ با او مخالفت‌ کرد و گفت‌: عزیزم‌ چرا موفقیت‌ را نپذیریم‌! در این‌ میان‌ دخترشان‌ که‌ تا این‌لحظه‌ شاهد گفت‌ و گوی‌ آنها بود گفت‌: بهتر نیست‌ عشق‌ را دعوت‌ کنیم‌ و منزلمان‌ را سرشار از عشق‌کنیم‌؟ سپس‌ شوهر به‌ زن‌ نگاه‌ کرد و گفت‌: بیا به‌ حرف‌ دخترمان‌ گوش‌ دهیم‌، برو و عشق‌ را به‌ داخل‌دعوت‌ کن‌، سپس‌ زن‌ نزد پیرمردان‌ رفت‌ و پرسید کدامیک‌ از شما عشق‌ هستید؟ لطفا داخل‌ شوید ومهمان‌ ما باشید. در این‌ لحظه‌ عشق‌ برخاست‌ و قدم‌ زنان‌ به‌ طرف‌ خانه‌ راه‌ افتاد. سپس‌ آن‌ دو نفر هم‌ بلندشده‌ و وی‌ را همراهی‌ کردند. زن‌ با تعجب‌ به‌ موفقیت‌ و ثروت‌ گفت‌: من‌ فقط عشق‌ را دعوت‌ کردم‌! دراین‌ بین‌ عشق‌ گفت‌: اگر شما ثروت‌ یا موفقیت‌ را دعوت‌ می‌کردید دو نفر از ما مجبور بودند تا بیرون‌منتظر بمانند اما زمانی‌ که‌ شما عشق‌ را دعوت‌ کردید، هر جا که‌ من‌ بروم‌ آنها نیز همراه‌ من‌ می‌آیند.
هر کجا عشق‌ باشد در آنجا ثروت‌ و موفقیت‌ نیز حضور دارد

 

ثبت نام
دو شنبه 4 مهر 1390برچسب:, :: 19:58 :: نويسنده : مهرداد

موجودي به نام پرسپوليس

موجودی نادر و کم یاب که یک هفته مانده به دربی به شدت فراوان میشود و همه

 

جا میتوان او را مشاهده کرد . بسار جان سخت است . در این مدت یک هفته

علاقه زیادی به گفتن 6 دارد و از شنیدن واژه سی ثانیه دچار شک روحی میشود .
اما به شدت بعد از پایان دربی کم یاب میشود به گونه ای که انگار اصلا وجود نداشته است و تا مدتها باید دنبال او گشت تا شاید اثر و نشانه ای از او پیدا کرد. کارشناسان بر این باورند که بعد از دربی این گونه در مخفی گاه خود از پماد های سوختگی استفاده میکن

ثبت نام
دو شنبه 4 مهر 1390برچسب:, :: 19:53 :: نويسنده : مهرداد


تولد استقلال رو به همه ی آبی ها تبریک میگم
استقلال 66 ساله شد



امروز تولده...

- تیمی که در سالهای 1349 و 1370 قهرمان جام باشگاههای آسیا شد

- تیمی که در سالهای 1371 و 1378 نایب قهرمان جام باشگاههای آسیا شد

- تیمی که 7عنوان قهرمانی در لیگ و 5 قهرمانی در جام حذفی را یدک میکشد

- این تیم به انتخاب AFC و فدراسیون بین المللی تاریخ و آمار فوتبال جهان به عنوان سومین تیم " قرن " آسیا انتخاب شد و پر افتخارترین تیم ایرانی در قاره ی کهن است

- در بازی با رقیب سنتی دارای 23 برد و 17باخت است ...رقیب رو سوبله کرده و به دنبال دبل دوبله است

ثبت نام
درباره وبلاگ


آدمك آخر دنياست بخند ... آدمك مرگ همين جاست بخند دست خطي كه تورا عاشق كرد ... شوخي كاغذي ماست بخند آدمك خر نشوي گريه كني ... دنيا سراسر سراب است بخند آن خدايي كه بزرگش خواندي ... به خدا مثل تو تنهاست بخند
موضوعات
آرشيو وبلاگ
پيوندها
نويسندگان